خدا، نور است:
برای انجام مطالعه ام،از سه کودک چند سوال پرسیدم.
یک دختر به نام یسنا (۷ساله) و دو پسر به نام های اشکان و رادین (۷ساله). پاسخ هایشان به دور از انتظار نبود اما نکته ای جالب در همه آن ها وجود داشت که در ادامه به آن می پردازیم:
اشکان (۷ساله):
_خدا کیست؟ خدا یکی است (منظورش این بود که خدا یکتاست)
_خدا چه شکلی است؟ خدا مثل نور خورشیده
_خدا کجاست؟ داخل خوزشید در آسمان
رادین ( ۷ساله)
-خدا کیست؟ خدا رب العالمین است( جمله اش برایم عجیب نبود زیرا کاملا روی رادین شناخت دارم و می دانم که او همیشه حرف های بزرگ تر هایش را ضبط میکند تا در نواقع نیاز از آن کلمات استفاده کند. این که خدا رب العالمین است را نیز بیشتر از مادر و مادر بزرگش شنیده است و قکر می کرد رب العالمین اسم چیزی است که ویژگی اش بزرگی و توانایی است.)
_خدا چه شکلی است؟ خدا مثل نور است.
_خدا کجاست؟ آسمان
یسنا(۷ساله)
_خدا کیست؟ خدا نور است
_خدا چه شکلی است؟ مثل ماه
_خدا کجاست؟ خدا پیش خدا است ( منظورش این بود که خدا در جایی است که هیچ کس در آنجا نیست. )
همان طور که گفتم پاسخ هایشان کودکانه و قابل پیش بینی بود اما نکته این است که چرا هر سه کودک خدا را مانند نور تصور میکردند ؟ ( این سوال ها به صورت جداگانه از هر یک از کودکان پرسیده شد و شرایط به گونه ای نبود که کودکان بتوانند این پاسخ ها را از روی هم تقلید کنند.)
برای پاسخ به سوال بالا سه فرضیه در ذهنم شکل گرفت:
1.شاید به دلیل توصیف بزرگ تر ها از خدا، خدا در ذهن کودکان مثل نور است.
2. شاید این موضوع، یک مفهوم فطری و بنیادی است که در ذهن آنان است.
3. شاید باید ویژگی های نور را بررسی کنیم تا ربط میان خدا و نور آشکار شود. (روانشناسی نور )
بررسی اولین فرضیه:
نوزاد از لحظه ای که به دنیا می آید نام خدا و صفاتش را بار ها و بار میشنود. حتی وقتی او جنین است (که توانایی دارد که صدای مادر و کمی از صدای پدر خودش را بشنود و هیجان را از مادرش دریافت کند) و مادر به پزشک مراجعه میکند تا از سلامت جنین خود مطمئن شود و پزشک پاسخ مثبت میدهد مادر خوشحال می شود و می گوید :(خدا را شکر).
جنین این خوشحالی را درک میکند. پس شاید بتوان گفت از همان دوران با این عقیده رشد می کند که خدا مهربان است که ما را خوشحال میکند.
وقتی جنین ، به کودک تبدیل شد دوباره در گوشش می خوانیم که خدا بزرگ است و مهربان ، او ناظر بر اعمال ماست . در واقع به کودک آموزش می دهیم که توانایی خدا آنقدر زیاد است که می تواند همه کار ها را انجام دهد.
با توجه به این تعریفات هیچ گاه به طور مستقیم برای توصیف خدا، از کلمه نور استفاده نمیکنیم که کودک بخواهد چنین تصوری را از خدا داشته باشد .
بررسی فرضیه دوم:
برای پاسخ دادن به این فرضیه ابتدا باید بدانیم منظور است مفاهیم فطری و بنیادی چیست ؛ فطرت واژه ای عربی به معانی <شکافتن > و < آفریدن و ایجاد اولیه و بدون سابقه > می باشد .
مفاهیم فطری چندین ویژگی دارند که ما فقط به برخی از آن ها که متناسب با موضوع است می پردازیم:
1. غیر اکتسابی بودن : یعنی عوامل خارجی در بودن یا نبودنشان نقشی ندارند، اما بر رشد یا رکودشان موثرند.
2. همگانی بودن : یعنی هر انسانی دارای آنها است و وابسته به زمان ، مکان و شرایط نیستند.
حال با توجه به این تعاریف یک سوال پیش می آید ؛ آیا مفهوم نور بودن خدا در ذهن کودک تا زمان مرگش باقی می ماند ؟
برای پاسخ دادن به این سوال چندین سال زمان نیاز است تا نه به وقت پیری ، وقتی این کودکان به جوانانی برومند تبدیل شدند پاسخ دهند که آیا هنوز خدا برایشان مثل نور است؟ اما نیازی نیست چون من خود کاملا به یاد دارم که زمانی که مهد کودک می رفتم (بین ۴ تا ۶ سال بودم) فکر و تصورم از خدا نور بود ولی اکنون چنین تصوری ندارم و این موضوع ویژگی غیر اکتسابی بودن فطرت را رد میکند چون این اندیشه ناپایدار است و باقی نمانده است. (البته میدانم که بررسی یک نفر علمی نیست اما با توجه به تعداد کودکان که سه نفر هستند ، یک نفر منطقی می باشد.) ، ضمن اینکه همه کودکان این تصور که خدا نور است را ندارند ( با توجه به مطالعاتی در این زمینه )؛ پس، ویژگی همگانی بودن آن نیز نقض می شود .
در نتیجه می توانیم بگوییم این فرضیه صحیح نیست.
3. بررسی فرضیه سوم: حال باید ویژگی های نور را بررسی کنیم ؛ نور تاریکی را از بین می برد ، به وسیله نور است که میتوان همه چیز رادید ، - نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است ، و بدون آن چیزی را نمی توان دید، بنابراین هم ((ظاهر)) است و هم ((مظهر)) (ظاهر کننده غیر). نور آفتاب که مهمترین نور در دنیای ما است پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودی بدون استفاده از نور (به طور مستقیم یا غیر مستقیم ) زنده بماند.امروز ثابت شده که تمام رنگهائی را که ما می بینیم
نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهای مشابه آن است و گر نه موجودات در تاریکی مطلق رنگی ندارند!.
تمام انرژیهای موجود در محیط ما (بجز انرژی اتمی ) همه از نور آفتاب سرچشمه می گیرید، حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیلها و آبشارها و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمی دقت به نور آفتاب منتهی می شود. سر چشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه می دارد همان نور آفتاب است حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست می آید نیز از گرمی آفتاب است چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمی به گیاهان و حیواناتی باز می گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده اند، بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است .
حال با توجه به مطالبی که گفته شد میتوان گفت فرضیه 1 و 3 با هم در ارتباط اند؛ یعنی باتوجه به ویژگی هایی که بزرگ تر ها از خدا میگویند به صورت غیر مستقیم مفهوم نور را متجلی میکنند.
به قلم : اکرم شادان پور
با مطالعه ( منابع) : کتاب معرفت شناسی محمد حسین زاده ، ویکی پدیا